«انسانهای عادی» در مقایسه با جهان موهوم «انسانهای اقتصادی»، خیلی کج رفتاری می کنند و این یعنی آنکه پیش بینی های نادرست زیادی از سوی مدل های اقتصادی سر می زند. پیش بینی هایی که می توانند تبعاتی به مراتب جدی در پی داشته باشند. تقریبا هیچ اقتصاددانی وقوع بحران مالی سالهای ۲۰۰۸-۲۰۰۷ را ندید. از بین تمامی عالمان اجتماعی وقتی پای اثرگذاری بر خط مشی عمومی در میان باشد، اقتصاددان ها بیشترین قدرت تأثیرگذاری را یدک می کشند. در واقع، آنها انحصار خودساخته ای برای ارائه توصیه خط مشی دارند. تا همین اواخر، سایر علوم اجتماعی به ندرت سر میز دعوت می شدند و در صورت دعوت معادل (میزکودک) جمع خانوادگی به حساب می آمدند.
اقتصاد از نظر فکری نیز قدرتمند ترین علم اجتماعی تلقی می شود. آن قدرت از این واقعیت سرچشمه می گیرد که علم اقتصاد از نظریه ای واحد و محوری برخوردار است که تقریبا هر چیز دیگری از آن پیروی می کند. اگر عبارت «نظریه اقتصاد» را به زبان بیاورید، آدمها منظورتان را می گیرند. هیچ علم اجتماعی دیگری از چنین بنیانی برخوردار نیست.
پیش فرض محوری نظریه اقتصاد این است که آدم ها با بهینه سازی دست به انتخاب می زنند. خانوار از میان همه کالاها و خدماتی که می تواند بخرد، بهترین موردی را که در توان خود است، بهترین موردی را که در توان خود است، برمی گزیند. به علاوه، فرض می شود پاورهایی که (انسان های اقتصادی) با تکیه بر آنها دست به انتخاب می زنند، سوگیری ندارند. یعنی ما بر مبنای آنچه که اقتصاددان ها (انتظارات عقلایی) می نامند، دست به انتخاب می زنیم.
البته مسئله ای وجود دارد: پیش فرض هایی که نظریه اقتصاد بر آنها قرار دارد عیب ناک هستند.
باورهایی که آدم ها بر اساس آنها گزینه های شان را بر می دارند عاری از سوگیری نیستند. ممکن است اطمینان بیش از اندازه در قاموس اقتصاددان ها وجود نداشته باشد اما از ویژگیهای حتمی ذات انسان است و سوگیری هام بیشمار دیگری وجود دارند که توسط روانشناس ها مستندسازی شده اند.
همچنین عوامل زیادی وجود دارند که مدل بهینه سازی از قلم می اندازد. من و شما می دانیم که ما در جهان انسان های اقتصادی زندگی نمی کنیم. و از آنجا که قاطبه اقتصاد دان ها نیز از جنس انسان هستند، آنها نیز می دانند که در جهان (انسان های اقتصادی) زندگی نمی کنند. (آدام اسمیت) پدر تفکر اقتصادی مدرن، صراحتاً به این واقعیت اذعان داشت. او پیش از نگارش شاهکار ادبی اش، (ثروت ملل)، کتاب دیگری را درباره (هواهای نفسانی) نوشت، کلمه ای که در هیچ یک از کتاب های درسی اقتصاد دیده نمی شود.(انسان های اقتصادی) هواهای نفسانی ندارند. آنها بهینه کنندگای خونسردند.
با این وجود، این مدل از رفتار اقتصادی که صرفاً بر جمعیتی از انسان های اقتصادی، استوار است، شكوفا شده و اقتصاد را به آن درجه رفيع تأثیرگذاری کنونی رسانده است. وقت آن است که از بهانه گیری دست برداریم. ما برای انجام پژوهش های اقتصادی به رویکرد پرمایه تری نیاز داریم، رویکردی که به وجود و ربط (انسانهای عادی) اذعان کند.
برخی از سوالهایی که در کتاب کج رفتاری به آنها پاسخ داده میشود، عبارتند از:
آیا بین اینکه پول اجاره خانه را از جیب بدهیم و یا اینکه با سود بانکی یکساله بپردازیم، فرقی هست؟ (اثر مالکیت)
چرا آدمها برای وسایل جانبی یک خودروی گرانقیمت به راحتی پول میدهند؟ (قانون وبر- فشنر)
آیا زیان ۱۰۰ هزار تومانی و سود ۱۰۰ هزار تومانی، یکدیگر را خنثی میکنند؟ (نظریه چشمداشت)
چرا قیمت یک کالا را مینویسند و بعد از خط زدن، قیمت کمتری را زیر آن میآورند؟ (مطلوبیت مبادله)
آیا با وجود سیری، محتوای بشقاب غذای رستوران را تا انتها میخورید؟ (هزینههای هدر رفته)
چرا آدمها پول را از دسترس خارج میکنند یا در قلک ها و حسابهای مختلف میگذارند؟ (کلاه به کلاه نکردن)
چرا آدمها پول باد آورده را راحتتر از پول دسترنج خود خرج میکنند؟ (اثر پول قمارخانه)
چرا آدمها جایزه کوچولوی زودتر را به جایزه بزرگ دیرتر ترجیح میدهند؟ (سوگیری به زمان حال)
آیا بهتر نیست قانونی درباره مهلت پس آوردن کالاها و خدمات تصویب شود؟ (دوره خنک شدن)
آیا نحوه جملهبندی یک مسئله میتواند تأثیر متفاوتی بر رفتار و واکنش آدمها داشته باشد؟ (اثر قاببندی)
آیا افزایش کرایههای تاکسی در روز بارانی، کار نادرستی است؟ (حساسیت به انصاف)
اگر سهام خاصی ارزشمند است، چرا این قدر دست به دست میشود؟ (اثر اطمینان بیش از اندازه)
آیا برخورداری از گزینههای بیشتر، بر کیفیت انتخابهای ما میافزاید؟ (سوگیری به وضع موجود)
چرا آدمها در مسابقات تلویزیونی قمارگونه، غیرعقلایی رفتار میکنند؟ (وابستگی مسیر، فرضیه بادام زمینی درشت)
آیا باید انسانها را به حال خودشان گذاشت و نیازی به تلنگر زدن به آنها نیست؟ (قیممآبی آزادیخواهانه)
آیا خط مشی اهداء عضو در ایران از «ثبتنام برای اعلام عضویت» به «ثبتنام برای اعلام انصراف» تغییر کند؟ (گزینه پیشفرض)
کتاب کج رفتاری اقتصادی : شکل گیری اقتصاد رفتاری، شرح گیرا و بانمک «ریچارد هال تیلر» ا تقلای خود برای بازگرداندن علم اقتصاد به زمین است و طرز فکر ما درباره خودمان و جهان مان را متحول می کند. این «پدر اقتصاد رفتاری» از طریق وصل کردن اکتشافات اخیر روانشناسی انسان به فهم عملی از مشوق ها و رفتار بازار، راه های جدیدی را برای نگریستن به هر چیزی به روی ما می گشاید. کتاب کج رفتاری نشان می دهد چگونه مطالعه محاسبات نادرست انسان ها می تواند به ما در اتخاذ تصمیم های هوشمندانه در زندگی مان، کسب و کارمان و دولت های ملی یاری رساند.
دکتر ریچارد تیلر نویسنده کتاب کج رفتاری ، برنده نوبل اقتصاد در سال ۲۰۱۷ می باشد. این کتاب ترجمه عنوان اصلی کتاب Misbehaving است